سمک عیار - جلد ۲
امتیاز دهید
تلخیص و بازنویسی: حسین فتاحی
سمک عیار رمانی است مشهور و قدیمی به زبان پارسی که در سدهٔ ششم هجری نوشته شده است. داستانهای این کتاب سه جلدی به دست فرامرز بن خداداد بن عبدالله کاتب ارجانی جمعآوری شده است. وی داستانها را از زبان یک راوی به نام صدقهٔ ابوالقاسم فراهم آورده است. کتاب سمک عیار این مزیت را دارد که چون داستانهای آن روایت مردم بود و در میان عوام مشهور و محبوب بودهاند، زبان این کتاب نیز زبان عمومی آن دوره را نشان میدهد و به همین خاطر بسیار ساده و روان است.
صحنههای این داستان در ایران و سرزمینهای نزدیک به آن اتفاق میافتند. بیشتر شخصیتها و قهرمانان این کتاب نامهای ایرانی دارند. شخصیت اصلی این کتاب پهلوانی نامآور به نام سمک عیار است.
بیشتر
سمک عیار رمانی است مشهور و قدیمی به زبان پارسی که در سدهٔ ششم هجری نوشته شده است. داستانهای این کتاب سه جلدی به دست فرامرز بن خداداد بن عبدالله کاتب ارجانی جمعآوری شده است. وی داستانها را از زبان یک راوی به نام صدقهٔ ابوالقاسم فراهم آورده است. کتاب سمک عیار این مزیت را دارد که چون داستانهای آن روایت مردم بود و در میان عوام مشهور و محبوب بودهاند، زبان این کتاب نیز زبان عمومی آن دوره را نشان میدهد و به همین خاطر بسیار ساده و روان است.
صحنههای این داستان در ایران و سرزمینهای نزدیک به آن اتفاق میافتند. بیشتر شخصیتها و قهرمانان این کتاب نامهای ایرانی دارند. شخصیت اصلی این کتاب پهلوانی نامآور به نام سمک عیار است.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سمک عیار - جلد ۲
اما اگر وقت کردید اصل کتاب بخوانید معرکه است
ما را نام باید نه نان
از بهر نان زیادت ، نام خویش زشت نتوان کرد
از مرگ عظمت خود می جویی
عاقلان از جهان جز نام نیکو بر نگرفته اند
هر کار از بهر حرمت باید کردن چون حرمت رفت ملک جهان هیچ نیرزد
گویند در برابر از جان گذشته نمی توان ایستاد
هر ان مرد که کینه در دل گرفت از برای مراد دل و شهوت ،هر چه خواهد بکند و باک ندارد
اول هر کار به دانستن است و حریف را شناختن و به هرزه خود را در بلا نیفکندن
مرد باید که با دشمنان زندگانی بکند و اگر نه با دوستان همه کس توانند بود
نام مردان بر سر تیغ مردان باشد
امانت داری از جوانمردی بهترست و سر جوانمردی امانت داشتن است
دوست ان باشد که بگوید ، نه انکه بگوید خواستم گفت
حق نان ونمک حق دینست ................ همه سوگند بخردان است
ناخوانده بر یار شوی خوار شوی
اب از سرچشمه باید طلب کرد
شراب به دل خوشی در راحت نفس و حریفان دم ساز می شاید خورد
در ان روزگار مردان و زنان در وفا و عهد استوار بودند و هیچ بد عهدی نکردند نه چون مردم این روزگار که اگر به روزی ده بار سوگند خورد بشکند
من یکی شادی خور این کتاب و نویسنده اش هستم
8-)